چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
چـــــترها را باید بست
زیـر باران باید رفت[سهراب سپهری]
هیچکس در تأثیری که مساجد بر روند پیشرفت دین و تمدن اسلامی داشته، شکی ندارد. اگر به گذشتههای دور خود برگردیم میبینیم که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و یارانش در هنگام هجرت چه در بین راه و چه هنگام اسکان در مدینه اولین کاری که صورت میدهند بنای این مکان عظیم است و آن هم بدلیل رسالت بزرگ آن.
مکانی که در چهار دیواری خود انسانهایی را پرورش داد که هیچگاه ترس را به خود راه ندادند و با تلاشهای بیدریغ و فداکاریهای بیمثال سبب طلوع خورشید تابناک اسلام در میان ابرهای تیره و تار جاهلیت شدند. ولی در زمان حال چه؟ آیا همان نقش گذشته خود را ایفا میکند؟ اگر نگاهی هر چند سطحی بر وضع حاکم بیاندازیم جواب را خواهیم یافت. از آن معدن منور، تنها سوسوی شمعهای نیمهجان باقی مانده است. برای اثبات گفته خود به دو مورد اشاره میکنم:
الف) شاید پس از مشاهدهی چنین وضعی بود که یهودیان صهیونیست توانستند به خود جرأت بدهند و در یکی از شهرهای فرانسه موزهای برای پرورش خرس بنا نهند و بر آن نام کعبه را بگذارند. (اختاپوس صهیونیزم)
ب) نکتهی دیگری که توجه آدمی را به خود جلب میکند این است که به وضوح میبینیم کسانی که از این مکان راهی مکانهای علمی و دانشگاهی میشوند - تعداد نه چندان کمی- پس از طی مدارج علمی نه تنها به مسایل فراگرفته قبلی پایبند نیستند بلکه آن را به باد انتقاد میگیرند و علیه آن سنگاندازی میکنند و مصداق ضربالمثل «سگ را فربه کن تا تو را بخورد» میشوند.
خواندن و دیدن این موارد آدمی را به فکر میبرد تا از خود بپرسد: راستی چه چیزی سبب شده تا دشمنان اینگونه و تا این حد در مورد ما بیندیشند؟ و چه چیزی سبب شده که دوستان دیروز دشمنان امروز گردند؟ به نظر میآید این نکات نشاندهندهی این است که ما کمتر به پشتسر خود نگاه میکنیم و در میان ما خودانتقادی ضعیف است. تعبیر محمد غزالی معاصر؛ در کتاب ارزیابی میراث فکری مسلمانان بسیار جالب است جایی که میگوید: «علت ضعف مسلمانان تنها هولاکو نیست؛ یقهی خلیفه را هم بگیرید». همهی این مسایل درحالی پیش میآید که پیامبر -صلی الله علیه وسلم- فرمودهاند: «اَلکیّس مَن دانَ نفسه» عاقل کسی است که خودش را مورد محاسبه قرار میدهد. و بهدنبال آن سخن عمر فاروق-رض الله عنه- در ذهن تداعی میگردد «حاسبوا اَنفُسکم قَبلَ اَن تحاسبوا» در اینجا آدمی به صراحت درمییابد همچنان که فرد باید خودش را بخاطر تفریط فرایض الهی و کمکاری در ادای حقوق مردم مورد محاسبه قرار دهد به امید اینکه امروز خود را بهتر از دیروز و فردایش را نیکوتر از امروز کند، به همین صورت حرکت اسلامی هم باید گاهگاهی با خودش خلوت کند و برای رفع نواقص در امور، خود را مورد محاسبه قرار دهد و یاران خود را برای ارائهی پیشنهادات و انجام نقد – هرچند که تلخ و دردناک باشد- تشویق کند آن چنان که عمر فاروق فرمودند: «رحمت خدا بر کسی که عیبهای نفسم را چون هدیهای به من تقدیم میکند». و به گفتهی دکتر قرضاوی متفکر خوشذوق و تیزبین؛ از آنجا که حرکت اسلامی تنها مال خودش نیست بلکه از آن امت اسلامی و نسلهای آینده هم هست، لذا باید عوامل قوت و ضعف خود را بشناسد تا از آن درس عبرت بگیرد و با آن کشتی امت اسلامی را با داشتن جهتنمای هدایتگری چون کتاب خدا و سنت پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و نقشهی مفصلی چون شریعت اسلامی به سرمنزل مقصود برساند. با توجه به مطالب بیان شده بهنظر میرسد که در مساجد مناطق ما نکات بسیار مهمی هستند که مورد غفلت واقع شدهاند که به چند مورد از آنها اشاره میشود و باید برای جبران مافات، به احیای آنان پرداخت:
1. منبع اصلی تغذیهی کار تربیتی در مساجد قرآن میباشد و قرآن تمام شئون فردی و اجتماعی یک انسان را در برمیگیرد ولی متأسفانه میبینیم که در بیان مقاصد قرآن فقط روی چند نکته تأکید میشود و از مسایل اجتماعی –فرهنگی– سیاسی و اقتصادی و... خبری نیست. همان چیزی که دکتر قرضاوی در کتاب عبادت در اسلام به آن اشاره میکند و میگوید: «در ایام رمضان وارد دهکدهای شدم، عالم مسجد کار را در اوایل با طهارت شروع کرد. رمضان تمام شد ولی او هنوز دوروبر دستشویی میپلکید».
2. در کار تربیتی بر حسب نیاز زمان به پیش نمیرویم. برای سؤالات امروزی پاسخ سدههای قبل را بکار میبریم. توینبی میگوید: «کسانیکه برای مشکلات جدید پاسخهای قدیم را بکار میبرند، در اشتباه محض هستند».
3. قرآن در هنگام اشاره به حرکت هر پیامبری در کنار آن دشمن و برنامهاش را هم ذکر میکند -در کنار ابراهیم؛ نمرود، موسی؛ فرعون، محمد-صلی الله علیه وسلم- ابولهب و شاید رازش این باشد که ما هم دشمنان خود را معرفی نماییم تا در دام تلهی آنان گرفتار نشویم.
4. کارهای ثانویه بهجای امور اولیه نشستهاند و بهجای تحکیم اصول اعتقادی به چگونگی گرفتن دست، نیت و... مشغولیم. دکتر علی شریعتی بیان میکند: «ریشها را گذاشتیم، ریشهها را برداشتیم».
5. بهجای پرورش نسلی که فکرش باز باشد و بتواند خود را از قید تقلید محض برهاند و به سخن هرکس تقدس بیش از حد نبخشد، بهگونهای میپرورانیم که نهتنها در امور دینی بلکه در امور دنیوی هم تحجر و خشک مغزی به خرج میدهند در حالیکه این خود جهالت است. سخن موشی دیان یهودی که او را بهخاطر افشای رازی نظامی محاکمه میکردند و در جواب آنها گفته بود: «در هیچ موردی از مسلمانان نترسید؛ چون اهل مطالعه نیستند»، از اینجا ﻧﺸﺄت گرفته باشد.
6. استالین دربارهی سید جمالالدین اسدآبادی میگوید: «زمانیکه سیدجمالالدین را دیدم پی بردم و دانستم که اسلام چقدر قدرتمند است». خود قاضی باشیم و قضاوت کنیم که آیا این گفتهی سعدی تحقق یافته است که میگوید: «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید».
7. دکتر یوسف قرضاوی میگوید: «ما بهجای خوب انجام دادن، به خوب حرف زدن عادت داریم. در حالیکه خداوند ما را خلق نموده تا عمل کنیم و ما را بیازماید تا معلوم شود چه کسی (اَحسنُ عملاً) را بهجای آورده است. ما گویا مانند جحا عمل میکنیم که سطلی برای بیرون آوردن آب از چاه ساخته بود ولی وقتی سطل را بالا میکشید آن را دوباره به چاه میانداخت. وقتی از وی در مورد علت کارش سوال شد در جواب گفت: «تنها صدای آن برای من کافی است».
8. رواج بسیار کمرنگ فرهنگ شهادت و شجاعت در بین تربیتشدگان که تناقض کامل با نسلهای پیشین دارد؛ زیرا ویژگی بارز آنان به استقبال مرگ رفتن و بیزاری در بستر مردن بود. ما نباید اجازه دهیم کسانی که آرمانشان از ما مقدستر نیست، مرگی زیباتر از مرگ ما داشته باشند. چنانکه میگویند: وسپاسین امپراطور روم زمانیکه در بستر افتاد و جان میداد و افسرانش بر بالین او ایستاده بودند همینکه احساس کرد جانش به حلقومش رسیده ناگهان از جا پرید و فریاد زد: «یک امپراطور باید ایستاده بمیرد» و در آغوش سربازانش جان سپرد.
خاتمه
خداوندا آنقدر تنهایم کن که فقط تو را ببینم، آنقدر تنهایم کن که فقط تو را صدا بزنم. کمک کن جز به درگاه تو به احدی امیدوار نباشم. کمک کن این کوزه متعفن بر زمین زنیم و به فرات بپیوندیم و دریا شویم».
__________
منابع:
- کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمانان، ابوالحسن ندوی
- ارزیابی میراث فرهنگی مسلمانان، محمد غزالی
- اختاپوس صهیونیسم، فواد ابن سید عبدالرحمن الرفاعی
- روش شناخت اسلام، دکتر علی شریعتی
- کرشمهها، داریوش پورجعفری
- عبادت در اسلام، دکتر یوسف قرضاوی
نظرات